حسینیه

داریم با حسین حسین پیر میشویم* خوشحال از این جوانی از دست داده ایم*
  • خانه
  • بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى درباره تبلیغ فرهنگ عاشورا 
  • تماس  
  • ورود 

این منم...دوستتون...بعد از چهارسال دوری

22 مرداد 1398 توسط كودزري فراهاني

​سلام

چند روز پیش برام از کوثربلاگ پیامکی اومد،با این محتوا که:غیبتتون خیلی طولانی شده…ما منتظر دل نوشته های گرم و صمیمانه شما هستیم….??

منم که مدت طولانی ای هست سراغ وبلاگم نیومدم(تقریبا از زمان تولد پسرم محمدهادی)و توی اینستاگرام فعالیت میکنم،انگار با این پیام ترغیب شدم به جمع رفیقانه هم قشر های خودم بپیوندم.

اول از همه نوشته های قبلم رو خوندم.راستش از قلم خودم خوشم اومد،اول به خودم یه آفرین گفتم.

بعد دیدم حالا که میخوام دوباره شروع کنم…چه قدر وضعیتم شبیه اون اوایله.

اول اینکه دوباره در آستانه مادر شدنم و از همتون التماس دعا دارم،اول برای سلامتیش و بعد برای خودم که بتونم این نه ماه رو خوب براش مادری کنم.چون تو بارداری دوم آدم یه کم از اون حال و هوای جدی و پرانگیزه بارداری اول دراومده.انگار همه چیز براش عادیه و این خیلی بده?

بعد دیدم تو یکی از نوشته هام از حضور امام زمان علیه السلام تو زندگی عادی مون گفتم و دعا برای سلامتی شون.

خوشحالم که این رو تونستم به پسرم منتقل کنم.بعضی شبا قبل خواب بهم میگه:مامان بیا دعا کنیم.خدایا امام زمانمون….بعد منتظر میمونه تا من بگم:سالم باشه. و ادامه دعا هاش?

جای از ترس سه نفره شدن و سرد شدن رابطه خودم و همسرم گفته بودم،که الحمدلله این اتفاق نیفتاد و حتی احساس میکنم عشقم نسبت بهش محکمتر و متفاوت تر و به نوعی بالغ شده.اما هنوز این ترس رو درباره چهار نفره شدنمون دارم?

از ذوق و شوقم درمورد غیر حضوری شدن درسم گفته بودم،که الان به شدت زیادی به اشتباهم معترفم…به حدی از وضعیت غیرحضوری تو حوزه خواهران عصبانی و ناراحتم که حد و مرز نداره…???

الانم که به حمدلله با تمام سختی ها درسم تقریبا تموم شده.مونده یک فصل از پایان نامه،دفاع و یک امتحان اصول ۴ که ان شاء الله اون هم میگذره.

من حسابی درباره خودم گفتم.

بقیه پرحرفیام بمونه برای آینده،که خیلی آدم پرحرفی ام.

شاید دفعه بعد از آینده متصور برای خودم و کلا درباره آینده ای که برای طلاب خواهر میبینم بگم.

شما هم از خودتون بگید و اینکه چه قدر منتظرم بودید.?

اللهم عجل لولیک الفرج.

یا علی…

خدانگهدار

 نظر دهید »

یا امام‌رضا علیه السلام....

19 بهمن 1395 توسط كودزري فراهاني

​

از بس کرم داری و لطف تو بی حد است

یک پنجره فولاد برای این بارگاه کم است…

 ☑️امروز؛ نصب پنجره فولاد جدید در صحن گوهرشاد روبروی ضریح  مطهر امام رضا علیه السلام

 3 نظر

دوباره بعد مدتها اومدم....بسم الله...

18 بهمن 1395 توسط كودزري فراهاني

بسم الله…

چهارسال پیش بود فکر میکنم که به جلسه سخنرانی آقای عباسی ولدی رفتم.از طرف حوزه رفته بودیم.موضوع جلسه درباره افزایش جمعیت بود.تا اون موقع هیچکس مثل ایشون نتونسته بود انقدر قانعم کنه در باره این مسئله….

امروز بعد مدتها دوباره رفتم تو سایتشون،مطالب خوبی داره توصیه میکنم ببینید.ضمنا تو کانال تلگرامشون توصیه میکنم عضو بشید:@abbasivaladi

کتاب« من دیگرما» شون فکر کنم خیلی خوبه،من که ندارمش:’(:’(:’(دراولین فرصت که پول اومد دستم میرم میگیرم ان شاء الله

یه کتاب پرسش و پاسخ هم ازشون دارم.واقعا کاربردیه.تو پست بعدی اسمشو میگم.برنامه رادیوییشونم از این به بعد میخوام گوش کنم.

اینستاگراممو حذف کردم.عوضش از این به بعد میخوام وبلاگم رو به روز نگه دارم.شما هم رفاقت کنید و تنهام نذارید.💕💕💕

ممنون…

یا هادی النقی علیه السلام

اللهم عجل لولیک الفرج…

 نظر دهید »

سلام هدیه خدا...

05 بهمن 1393 توسط كودزري فراهاني

بسم الله …

سلام محمد هادی خوبم،این وبلاگ چند وقته تغییر هویت داده وشده دفتر خاطرات من وشما.این چند وقته که خدای بزرگ ومهربون تورو به ما هدیه داده یک درس ساده اما بزرگ گرفتم که شاید قبلا میدونستم اما انقدر برام مجسم نشده بود.اون درس اینه که تا خدا نخواد برگی از درخت نمی افته.اگر هم برگی بیفته حتما به صلاح بوده که از شاخه اش جدا شده….

دوهفته پیش باز هم برام اتفاقی افتاد که راهی بیمارستان شدم.موقعیت نگران کننده ای بود.اما قبل رفتن به بیمارستان به خدا گفتم خدایا من بچه مو به کم کسایی نسپردم که حالا نگرانش باشم.بچه مو اول به تو بعدشم به امام هادی(صاحب اسمت)،امام حسن عسگری وامام زمان علیهم السلام سپردم.خودشونم نظر کردن تو رو برای مامان وبابا نگه داشتن.

اینو نوشتم تا اول در انظار عموم!!!!!!ازخدای بزرگم واهل بیت پیغمبر عزیزم(صلی الله علیه وآله)تشکر کنم ،بعدشم به خواهرای گلم بگم تو همه موقعیتا وهر جایی هستید اول توکلتون به خدا وبعدش امیدتون به اهل بیت علیهم السلام باشه.ریسمان رابطه تون رو با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف قطع نکنید،با آقا درد ودل کنید تو همه موقعیتای سخت،آقا رو ظاهر تو همه ابعاد زندگیتون بدونید،باهاشون حرف بزنید وگزارش کاراتون رو به آقا بدید،خودتونو دخترای معنوی آقا بدونید وبه این وسیله رابطه تونو با آقا صمیمی تر کنید.

برای سلامتی تن آقا بعد هرنماز دعا کنید،دعا کنید ازمون راضی باشن وبرای برآورده شدن حاجات آقا دعا کنید.

نمیدونم چه قدر از حرفام درست بود اما اینا کارایی بود که از وقتی عقلم یه سری چیزا رسیده تو زندگیم اجرا کردم ونتیجه گرفتم.
(البته شاید منصفانه نباشه اگه اینو نگم،تو پونزده سالگی وقتی به اردو رفته بودیم یه آقای بزرگی این توصیه ها رو کرد واز همون موقع تو زندگیم عملی شون کردم)

بگذریم،؛اینو که نمیشه انکار کرد که امام زمان علیه السلام به یاد همه ما هست،اما بیاید شیعه های بامعرفتی باشیم تا به موقعش هم به دادمون برسن….

قربون کرمشون برم.

چرحرفی وجسارت  کردم ببخشید.

بچه ها تو روخدا میاید تو وبلاگم نظر بذارید،نمیدونید چه قدر خوشحال میشم.

برای مهمون توراهی مون هم اگه دوس داشتید دعا کنید.

اللهم عجل لولیک الفرج…

یا امام هادی علیه السلام.

تابعد،یاعلی

 4 نظر

سلام سرباز امام زمان(عج الله تعالی فرجه).......

16 دی 1393 توسط كودزري فراهاني

بسم الله….

سلام عزیزدلم،سلام مسافر کوچکم…

الان که برای تو مینویسم باید دوماه دیگر هم به لطف خدا پشت سر بگذارم تا دیدن روی ماهت…این روزها که میگذرد فکرم درگیر چه مسایل عجیبیست…خیلی آدم معنوی ای نیستم متاسفانه…

این روزها همه اش فکر میکنم واقعا تو چه شکلی خواهی بود؟وقتی بیایی کودک صبور وخوش اخلاقی هستی یا بازیگوش وبدون صبر…به این موضوع وقتی فکر میکنم که از خانه همسایه طبقه بالا صدای گریه طولانی نوزادشان می آید،اما خوب میدانم قبل از این که به فکر صبر بودن یا نبودن تو باشم باید صبر را در خودم پرورش دهم…امیدوارم خواننده ها به افکار درهم برهمم نخندند اما حتی به این هم فکر میکنم که اتاق خوابت را چگونه تزیین کنم؟روزی هزاربار تصویر اتاق کودکانه ات را در ذهنم تصور میکنم.

به این هم فکر میکنم که نکند با آمدنت زندگی دو نفره من وپدرت به یک زندگی سه نفره سرد تبدیل شود…ولی از همه اینها مهمتر سلامتی توست…خداکند تو را سلامت به بغل بگیرم.

اما ارامش بخش تمام این افکار شلخته تکان های شیرین توست کودک بازیگوش وغیر قابل پیش بینی درونم…این روزها باتو که حرف میزنم سرباز امام زمان خطابت میکنم.

نمیدانم لیاقت این خطاب را داری یانه؟نمیدانم امام زمان ما را لایق پدر ومادر سربازش بودن میداند یانه؟من که از اول که تو مهمان دلم شدی خیلی التماسش کردم واشک ریختم خدا کند پدر عزیزمان دست رد به سینه مان نزند وما را برای خودش قبول کند.
آقای عزیزمان میداند که ما بعد از خدا به جز او کسی را نداریم،التماس اونکنیم،دست به دامن چه کسی بشویم؟؟؟امام زمان علیه السلام سرباز زیاد دارد، فرزند من نباشد آدم زیاد است که گره از کار دل امام زمان باز کند…اصلا همه عالم در خدمت امام زمان است….اما همین یک سرباز اگر فرزند من باشد ،من دیگر از آخرتم،از دنیایم،از عاقبتم ترسی ندارم…

شاید خوب نباشم اما خدا میداند عشق اهل بیت علیهم السلام  در دلم هست…اصلا توراهم برای عشق اهل بیت علیهم السلام خواسته ام نه چیز دیگر…

بگذریم غنچه ی عزیزم..بیصبرانه منتظر دیدنت هستم محمدهادی عزیزم…

السلام علیک یا هادی النقی(علیه السلام)

الهم عجل لولیک الفرج

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6

حسینیه

وبلاگی در خصوص تربیت حسینی فرزندان.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس